نگین جان

قصه ی آب

1392/11/12 17:36
1,369 بازدید
اشتراک گذاری

                             بنام خدای دانا و مهربان

قصه ی آب

یکی بود یکی نبود یک موشی بود و یک مامان موشی .

مامان موشی هر جا می رفت موشی می گفت : منم میام . منم میام .

یک روز موشی و مامان موشی داشتند تند تند می رفتند .

رسیدند به سر یک چشمه ی آب .

یک روز موشی و مامان موشی داشتند تند تند می رفتند .

رسیدند به سر یک چشمه ی آب .

موشی گفت : خسته شدم . من تشنمه .

مامان موشی گفت : همین جا استراحت کن .

از این چشمه هم آب بخور تا من برگردم .

موشی رفت لب چشمه آب بخورد .یک دفعه عکس یک ابر گنده را توی آب دید .

گفت : توکی هستی که افتادی توی آب ؟

ابر گنده کمی قل خورد . بامب و بومب کرد . نور زد توی چشمه و گفت : من ابر رعد و برقی ام .

موشی ترسید . پرید پشت سنگ و قایم شد .

یک برگ گرفت روی سرش که پیدا نباشد و گفت :

من کوچولوهستم !بامب و بومب می کنی من می ترسم .

ابرگنده گفت :آخی ! موشی کوچولو.باشه بامب و بومب نمی کنم .

ابر گنده یواش یواش چیک چیک کرد . باران شد و گفت :

نترس موشی حالا دیگه بارانم .

موشی به باران نگاه کرد .

باران چیک چیک می افتاد روی زمین و قایم می شد .

موشی خندید و فریاد کشید چه باران زیادی ! و شروع کرد روی زمین دنبال چیک چیک ها دوید .

پرید این چیک را بگیرد از توی دستس سر خورد و در رفت .

پرید آن چیک چیک را بگیرد آن یکی هم در رفت .

موشی از این چیک باران روی آن چیک بارن پرید . خیس خیس شد .

سردش شد و عطسه کرد :

هاپیشته موشی دمش را تکان داد سرش را تکان داد .

یه پا یه پا لی لی .لی می کرد .چکه های باران چک چک روی زمین می ریخت.

موشی به ابر گفت : من کوچولوام ! خیس که می شم سردم می شود . می لرزم !

امّا ابر جوابی نداد . موشی هرچه گوش کرد . صدائی نشنید .

دادزد : کجا رفتی ؟ قهر کردی ؟

امّا باز هم هیچی نشنید ! نه بامبی نه چیکی .

موشی دوباره رفت سر چشمه .

یک ابر کوچولو توی آب دید . گفت : ابر کوچولو یه ابر گنده ندیدی ؟

ابر کوچولو خندید و گفت : دیدم . دیدم .

ابر گنده خودم بودم . گنده بودم بامب کردم بومب کردم . رعد زدم و برق زدم چیک چیک باران شدم . حالا هم یه ابر کوچولو شدم .

موشی خندید . نشست سر چشمه و آب خورد .

ابر کوچولو هم چیک چیک بارید توی چشمه .

سر خورد تو دل موشی کوچولو و همان جا ماند .


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگین جان می باشد